۱۸ تیر ۱۳۹۱، ۷:۰۰

نقد مجموعه شعر/

«بادسار خاک پیچان»، رئالیسم احساسی با زبان نمادین

«بادسار خاک پیچان»، رئالیسم احساسی با زبان نمادین

شعر کیومرث سلوکی در مجموعه «بادسار خاک پیچان»، رئالیسمی است که به فراهای لطیف احساسی و عاطفی هم نظری دارد اما به زبان نمادین. اشاره در شعر او، همچون هوا، پیوسته جاری است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: شعر از جمله‌ی دستاوردهای روح بزرگ بشری است که در بدنی از هنر، منطق، امر احساسات و رسالت‌های اخلاقی و اجتماعی در لباسی مزین و منظم، با ساختاری سرشار از معنا و زیبایی و آمیخته با صور خیال و ایجاز و ابهام و استعاره و سبک، کوشش بر معنا بخشاندن به زندگی و کنش جماعات انسانی و صورت‌بندی «بارهای معنایی» دارد.

پهنه شعر به پهنای انسانی بودن انسان‌ها بسته است. بنگرید که همگان، دارای یک تلقی و کشف یک معنا از شعری که می‌شنوند یا می‌خوانند هستند و بر ظن خود، یار شعر و دوستدار شاعر می‌شوند. بنگرید به خوانش شعر حافظ که در قالب تفائل هر کس معنایی از آن متبادر می‌کند و یا در مکاشفه‌های مفهومی، منظور و مقصودی از شعر او را متبادر می‌سازد. هم‌چنین خوانش از اشعار سعدی و مولانا و فردوسی، که همواره راویان خاص خود را، اعم از نقال و مولوی‌خوان و یا وعظ و خطابه خوان دارد.

و چنانچه شعر را در فضای «سبک» بنگریم، باز به همان پهنه‌های وسیعش باید اشاره کنیم که در فضای معناخیزی، دریایی بس عمیق است» یعنی، در اینجا هم، برخوردار از طیفی از قابلیت‌ها و ظرفیت‌هاست. بنگریم در شعر کلاسیک ایران (شعر موزون و با قافیه بر قیاس کلی اوزان عروض و قافیه) که چه پُرمعنا، حامل ظرفیت‌های سَبک محور (سبک هندی، سبک خراسانی و ...) است و یا در شعر معاصر و نوین ایران ( شعر موزون بدون قافیه، شعر آهنگین بدون اوزان عروضی، شعر نو، شعر سپید، شعر پُست مدرن و ...) که با عمر جوان خود، چه تاریخ پُرپیرانه سری دارد.
دریچه‌ای به شعر معاصراندیش

حال و در همین معنا، چنانچه فرهنگ را، «زبان یک کنش بنیادین اجتماعی» بدانیم (باکاک، رابرت، 1386: 40)، «شعر» غنی‌ترین بخشِ فرهنگ‌سازِ این تعریف از فرهنگ است. در این خصوص بنگریم به نیما، شاملو، فروغ فرخزاد، ثالث، سپهری، حمید مصدق، کسرایی، کدکنی، ابتهاج و یدالله رویایی و احمدرضا احمدی و دیگران که چه راستین بر همپاسازی شعر با ساختارهای مدرن و مدرنیته کوشیدند. کوشش نمودند که هرچند شاعری «آینده اندیش» چون نیما، از ضرب تیز و تیغ ناقدان «گذشته اندیش» سرود :  کاش می‌بودم دور از هر کسی  با سگی و گوسفندی و چادری کوشش آنان، سببی باشد تا امر «عادت واره» در شعر، به امر «کارکردگرایانه»، «زندگی گرایانه» و «ساختارگرایانه» به صورت تکاملی، تواتر و تکامل یابد.

رسیدن به این صورت‌بندی جدید معنایی از شعر، هیچ‌گاه به معنای قهر با شعر کلاسیک (شعر نظم‌مدار برپایه نظم‌ عروض و قافیه) و یا طرد و نکوهیدن آن نبود، بلکه و به معنای واقعی فرآیندنگارانه، بر ادامه‌ی همان مسیر شعر کلاسیک، راه رسیدن به مدرن و پُست مدرن را پیمود. بنگرید به اشعار نیما و ثالث و ... که نظم شعر کلاسیک را بدون اتکا به قافیه پهنه و جانی تازه دادند و پس از آن بنگرید به اشعار رویایی و احمدی و حمید مصدق و سیاووش کسرایی و ... که وزن آوایی و فوتیک را جانشین نظم عروضی کردند.

فضایی این چنین، راه را برای ورود شاعرانی جوان و آینده‌نگار و مدرن فراهم ساخت، زمینه‌ای که به شعر فارسی، غنایی تازه و متناسب با امر مدرنیته داد. پس شاعرانی چند، قدم به این ساحت مبارک نهادند و هر یک با خلق اثری، بر نابی این ره‌یافت جدید، راهی و طرحی نو در انداختند.

شعر کیومرث سلوکی و سلوکی نو در شعر معاصر

کلام آغازی این چنین در کتاب شعری از کیومرث سلوکی ، می‌تواند نشان دهد که جسمی با روح دمیده شده در آن، سازگار نیست، در این کشاکش، دومی، متقدم بر اولی در حرکت و شتاب است! این آغاز چنین است:

سکوت پر است از مردگی فریاد
پس
چرا زیباست؟!
مفهوم فوق را پیوند بزنیم با قطعه‌ای دیگر به این مضمون:
سرزمین بادسار خاک پیچان:
ز هر دروازه صحبت
هزاران ضجه می‌آید به هر هنگام گرم تابش عریان.
و می‌بارد
هزاران ذره از مردار کوچ و ماهی را
به روی بستر زرد نوا خانت!
این قطعه ادامه می‌یابد...  تا که بگوید:
چرا بی‌تاب می‌‌باری؟
و هر کوچه تهی گشته است از برگشت کوچ کودکانه خفته بر
دامان بکر غربت صحرای رویا را
تو تنهایی فراقستان!
ــ  بادسار خاک پیچان
ــ سرزمین آی بودم  آی بودم ... آی ـ
سراسر غره بر استادگی در اوج دنیایی
ــ‌ بی امروز بر تاریخ فردایت.
و هر دروازه امیدوار از بارش صبحت
ــ به هنگام طلوع خشک
نومید است.
 
در این مجموعه، لباس شعر سلوکی شاعر، غمین است و اگر ساکت است، پر از بانگ و فریاد است. گاه نیز غمین و ناامید. نه آن که شاعر دچار یاس فلسفی است، بلکه او را، ذاتی امیدوار هدایت می‌کند تا این‌که ... در آن همه غمباری جسم، آن روح رونده شاعر بگوید:
 
در صبح باز است ...
شرم آفتاب را باش که هر روز
ــ طلوع می‌کند‌!
و باز، صفحه‌ای دیگر از این روح دمنده در قالب شعر می‌سراید:
داستان دل ما
قصه‌ی گرگ و سگ است
ـ گاه اندر پی ما
ـ گاه ما از پی او
ماهیت معنایی شعر سلوکی

شعر سلوکی در مجموعه بادسار خاک پیچان، رئالیسمی است که به فراهای لطیف احساسی و عاطفی هم نظری دارد اما به زبان نمادین. اشاره در شعر او، همچون هوا، پیوسته جاری است. بنگرید:

دل اگر خانه‌ی مرغ هوس است
تو هوس باش و به این خانه بیا
دل اگر شعر صداقت و وفاست
تو به هر مصرع این شعر بیا قافیه باش

و در خاتمه کلام آن‌که:

من از هرجا که هستم
ـ خاک بودم، خاک هستم، خاک می‌مانم
تو از آیین من
بیگانه می‌مانی
 
ارجاع: باکاک، رابرت، 1384، صورت‌بندی‌های فرهنگی جامعه‌ی مدرن، ترجمه مهران مهاجر، نشر آگه.
 
----------------------
 نقد از: حمید ودادی
کد خبر 1643654

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha