خبرگزاری مهر - مجله مهر: ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸، مجمع عمومی سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد؛ سندی که برای نخستین بار آزادی، برابری و کرامت ذاتی انسانها را در سطح جهانی به رسمیت شناخت. اما حتی این اعلامیه، بیش از هفتاد سال بعد، در برابر گرسنگی برنامهریزیشده، بمبارانها، زندانهای مخفی و محاصرهها هنوز ناکام مانده است.
وجود این اعلامیه در جهانی است که بیش از ۴۴ هزار فلسطینی (آمار وزارت بهداشت غزه تا ۹ دسامبر ۲۰۲۵) در چهارده ماه گذشته به دست رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند و بیش از ۱۰۳ هزار نفر زخمی شدهاند، کودکان زیر خرابههای به جا مانده از جنگ جان خود را از دست میدهند، بیمارستانها بدون برق و دارو ماندهاند و کاروانهای کمکرسان بارها مورد هدف قرار گرفتهاند. در سودان نیز طی ماههای گذشته شاهد صحنه کشتارهای جمعی و آوارگی چند میلیون نفر بودهایم و گزارشهای سازمان ملل از قتلعام در دارفور خبر میدهند؛ جایی که شبهنظامیان، روستاها را به آتش میکشند و زنان و کودکان را در مسیر فرار هدف قرار میدهند؛ در افغانستان هم حقوق زنان و دختران به صفر رسیده و تحصیل برای آنها ممنوع شده است.

اما از سویی دیگر، همان قدرتهای بزرگ که دم از داعیه داری حقوق بشر میزنند، خود تبدیل به نمایشگاه ریاکاری در جهان شدهاند. ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ بیش از ۳٫۸ میلیارد دلار کمک نظامی به رژیم صهیونیستی ارسال کرد و همزمان بزرگترین بسته تحریمی تاریخ را علیه کشورهای دیگر وضع نمود؛ گویی حقوق بشر برایشان فقط ابزاری برای تداوم نفوذ و سلطه است. اتحادیه اروپا، دوست دیرینه آمریکا نیز، با بیانیههای پرشور درباره کرامت و حقوق انسانها، دیوارهای مرزیاش در مدیترانه را بلندتر میسازد و هر سال هزاران پناهجو را در آبها رها میکند تا به حال خود از زندگی دست بکشند؛ گویی خون اروپاییان رنگینتر از دیگری است.

در جنگ تحمیلی ایران و عراق، نیروهای بعثی بارها از سلاحهای شیمیایی از جمله گاز خردل و تاول زا استفاده کردند به صورتی که برآوردها نشان میدهد که دستکم نیم میلیون ایرانی، نظامی و غیرنظامی، در معرض این گازها قرار گرفته و حدود هزاران نفر تحت مراقبت اورژانسی بودند. در این میان هزاران نفر جان باختند و دهها هزار تن با عوارض مزمن ریوی، پوستی و روانی دست و پنجه نرم میکنند. پس از جنگ، با وجود برگزاری جلسات، کمیسیونها و ایجاد پروندههای رسمی برای جانبازان و جانباختگان شیمیایی در دادگاه لاهه نتیجهای جز چند بیانیه نداشت و بسیاری از قربانیان همچنان در هالهای از فراموشی باقی ماندند و این تجربه تلخ، بخشی از روایت گستردهتر نقض حقوق بشر در دهههای اخیر است.

اما بیایید در این میان کمی هم به گذشته سفر کنیم، به جایی که هزاران سال پیش، در سرزمینی که نامش ایران است، میتوان گفت برای اولین بار مفهوم کرامت انسانی و حقوق بشر شکل گرفت. در آن روزگار، قوانینی وجود داشت که آزادی اسیران و احترام به حقوق افراد را تضمین میکرد، آن هم در زمانی که جهان هنوز مفاهیم مدرن حقوق بشر را نمیشناخت، اما مردم معنای آن را زندگی کرده بودند. این مفاهیم غنی بعدها در فلسفه و شعر ایرانیها ادامه یافت و نشان داد که احترام به حقوق افراد، ریشهای عمیق در فرهنگ ایران زمین دارد.
علامه طباطبایی کرامت انسانی را ذاتی میدانست و معتقد بود حقوق انسانها باید فارغ از تعلقات قومی، مذهبی و اجتماعی محترم شمرده شود و خواجه نصیرالدین طوسی عدالت اجتماعی و رعایت حقوق متقابل انسانها را شرط بقا و سلامت جامعه میدانست. سخنان این متفکران نشان میدهند که احترام به کرامت انسانی، تنها مسئله اخلاقی نیست، بلکه بنیاد یک جامعه پایدار و عادلانه است.
در ادبیات ایران نیز، پیوند انسان با حقوق و کرامتش به زیبایی منعکس شده است. مطالعه باب اول گلستان نشان از توصیههای سعدی به پادشاه یا حاکمی دارد که متوجه نقض آشکار حقوق ابتدایی یعنی حقوق طبیعی انسان است؛ این حکایتها یادآوری میکند که هر انسان، فارغ از جایگاه اجتماعی یا موقعیت جغرافیایی، حق دارد به کرامت و حقیقت وجودی خود دست یابد و فراموشی این کرامت به معنای محو حقوق انسانی است. حتی در آثار ادبی دیگر، مانند دیوان حافظ یا مثنوی معنوی، عدالت، مهرورزی و احترام به دیگری به عنوان اصول بنیادین زندگی اجتماعی مطرح شده است.

این میراث امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند فهم عمیق و عمل مؤثر است. در جهانی که با بحرانهای گسترده حقوق بشری مواجه است، ما نیازمند الگویی برای بازتعریف حقوق بشر بر پایه کرامت انسانی و اخلاق جهانی هستیم. گویی هر گام در مسیر پاسداشت حقوق انسان پلی است میان حرف و حقیقت و آرزو و واقعیت امید هنوز زنده است؛ امیدی که در صدای کنشگران، در مطالبه عمومی و در آگاهی رو به رشد جامعه طنین دارد. این آگاهی میتواند مسیر را روشن کند، به انسانیت جان دوباره ببخشد و یادآور شود که حقوق بشر تنها یک اعلامیه روی کاغذ نیست بلکه نیرویی زنده و دگرگونکننده است که توان تغییر جهان را دارد.


نظر شما